گفتگو با فران فریدونی به بهانه‌ی نمایش مجموعه «کرانه های حضور دیگری» گالری شیدایی

شهرزاد رویائی

نقاشی برای فران فریدونی که از کودکی تا به امروز دغدغه‌ای جز آن نداشته، مهم‌ترین تصویر از زندگی است. فریدونی با تجربه‌های فراوانی که در ژانرهای مختلف نقاشی؛ ‌فیگوراتیو، طبیعت بی‌جان و مناظر طبیعی دارد در طول پنج سال اخیر به نقاشی آبستره روی آورده است. او در مجموعه جدیدش با فرم‌‌ها و احجام بی‌زاویه و شکل‌پذیر به تاویل خود از جهان دست پیدا می‌کند. فرم در نقاشی‌های این مجموعه به نحوی نویدی از آغاز مشترک همه‌ی موجودات جهان و معنایی از تبدیل است. فران فریدونی رسیدن به غایت و نتیجه نهایی در اثر هنری را رد می‌کند و کشف و شهود در جریان خلق اثر را شاه‌راه رویکرد هنری‌اش می‌داند و شفافیت در مسیر خلق را راهی برای ارتباط مستقیم با مخاطب. شاید بتوانیم مجموعه «کرانه‌های حضور دیگری» را در ستایش همزیستی در مغایرت‌ها و نکوهش سروری انسان بر جهان بدانیم.
*شما در استیتمنت خود بر خودانگیختگی تأکید می‌کنید، در نقاشی‌های‌تان در مواردی از جمله ترکیب رنگی، از چارچوب و اصولی بهره‌مند است که سخت بتوان به خودانگیختگی نسبت‌شان داد، این تناقض را چطور می‌بینید؟

خودانگیختگی یکی از شالوده‌های ساخت یک اثرهنریست؛ و لازمه آن آزاد گذاشتن ذهن و نوعی بازی برای بروز خلاقیت است. و در کارهای آبستره اهمیت زیادی دارد. اگر منظور شما از چهارچوب و اصول عناصر بصری هستند، (که اتفاقاً من به آن‌ها توجه مستقیم و ویژه‌ای ندارم) و اگر رنگ را در کار‌های من معنادار و اصولی می‌بینید، شاید همچنان حاصل تجربیات حسی در لحظه و آموخته‌های پیشین من و قانونی‌ست که در لحظه جاری‌ ست. سامانیْ که طبیعت و هستی را در بر گرفته و اثر من نیز از این جهان و طبیعت مستثنی نیست. قانون و خودانگیختگی و آزادی در کنار هم قرار می‌گیرند. همانطور که بصورت طبیعی در جهان وجود دارند. این مجموعه برای من جستجو برای یافتن مسیری طبیعی برای ارتباط و درک جهان است. این تنها مسیری‌ است که این ارتباط را برایم معنادار و لذتبخش می‌کند و سامان می‌بخشد. این تنها راه ارتباط من با زندگیست و راهی جز این نیافتم. به دنبال بدست آوردن غایت و نتیجه‌ای هم نیستم. به نظرم نتیجه در مجموعه‌ای از شیوه‌ی زندگی، ژنتیک، مجموعه آثار و تجربیات احساسی و مادی هنرمند ممکن است اتفاق بیفتد؛ نه صرفاً در یک اثریا یک مجموعه خاص. علاوه بر این نقاشی برای من نوعی بازی است. که در جریان آن ادراک من از جهان حاصل می‌شود.

"faran fereydouni contemporary artist at sheydaei gallery- tehran- iran"
*علت این نگاه من تا حدی به ارتباط بین نوشته (مانیفست) شما و توجه‌تان به هنرمندانی مثل هلن فرانکن‌تالر و پاول کله بوده و این‌که نوشته‌تان به هلن فرانکن تالر نزدیک‌تر است، آثارتان به دلیل فرم منظم اشکال کله را بیش‌تر یاد‌آور می‌شوند.
من  تحت‌تأثیر مستقیم از هیچ هنرمندی نبوده و نیستم. بسیاری از هنرمندان برای من محبوب هستند ولی با قصد خلق اثر بر اساس نگاه آن‌ها پیش نرفتم، اما قطعاً ناخودآگاه من هم مانند هر هنرمندی تحت‌تأثیر مسیرهایی قرار گرفته که هنرمندان بزرگ طی کرده‌اند. مثلاً وقتی تازه کارهنری را شروع کرده بودم، به شدت تحت‌تأثیر رنگ در طبیعت بودم. همین گرایش من را به سمت کلود مونه کشاند. در آثار مونه گویی نور و رنگ به اشیأ شلیک شده و به نظر من نوعی نگاه معنوی به جهان در آن‌ها نهفته‌ است. این‌ها مرا شگفت‌زده می‌کردند، اما در نهایت چیزی که مرا به پیش برد خود من بودم با نگاه ویژه و مخصوص به خود که قطعاً هر هنرمندی مستلزم آن است. متریال و تکنیک جزو متدولوژی ذهنی هنرمند هستند. هر نقاشی در مقابل بوم سفید واکنش خاصی از خود نشان می‌‌دهد و این روند کار خلق اثر است که هنرمندان را از هم متفاوت می‌کند. چگونگی روند کار، اگر مهم‌ترین جنبه نباشد یکی از مهم‌ترین‌ها ست. من فکر می‌کنم فرایند خلق اثر، خودش یک قطعه هنریست. مراحل کار و نحوه‌ی اجرای هنرمند است که او را تعریف می‌کند.

*این فرایند در مورد کار شما چگونه‌ست؟

بخشی از کار من در حال حاضر با مواد محلول در آب است؛ و در حین کار برای هر مرحله توقف زمانی برای خشک شدن و رفتن به مرحله بعدی لازم است. این باعث می‌شود کار با ریتمی کند پیش برود. در همین حین در طی چند روز آب در ظرف تبخیر می‌شود و من از این فرایند طبیعی استفاده می‌کنم. این فرایند، فاصله‌ها و ریتم عمل را در کار من شکل می‌دهد. و من در توقف این فاصله زمانی که اثر برای من ایجاد می‌کند، زندگی می‌کنم…. مکثی که اتفاق می‌افتد ریتم زندگی را برای من کند می‌کند و آیینی نامتعین برای من به وجود می‌آورد. نوعی مقابله با سرعتی که جهان پیش می‌برد. در این فواصل من می‌توانم وقایع تصادفی را با کار هماهنگ و بداهه‌پردازی کنم.

این فرایند شکل‌گیری اثر و ماهیتی که لایه‌ها دارند نوعی شفافیت توأم با سیالی را به وجود می‌آورد که اتفاقاً ارتباط بی‌واسطه‌ای با بیننده ایجاد می‌کند و او می‌تواند مراحل شکل‌گیری اثر را به وضوح ببیند.

*چرا پیش از این از مجموعه آثار طبیعت بی‌جان و مناظرطبیعی خود نمایشگاهی برگزار نکردید؟

همه‌ی آن‌چه از آغازِ پرداختن به هنر برای من بوجود آمده جزو مسیری هستند که به این‌جا رسیده و در حال گذر است. احساس رضایت من از تولید آن آثار و در آن دوران بسیار زودگذر و سطحی بود. در نگاه دیگران آثار تمام شده و قابل ارائه به عنوان یک اثر هنری بود اما برای من تجربه‌ای بود برای به دست آوردن ارتباط درونی و این ارتباط به مرور با حذف تدریجی نشانه‌های بصری مستقیم از دنیای خارج در کارها برای من به وجود آمد.

*تصمیم به نمایش گذاشتن نقاشی‌های گذشته‌تان ندارید؟

در موقعیتی مناسب و اگر لزومی داشته باشد شاید این کار را انجام دهم. اما در حال حاضر ترجیح می‌دهم انرژی و وقتم را برای اجرای ایده‌هایی که در آبستره ‌دارم بگذارم.

*این تغییر تدریجی در کارشما چگونه در این فرم‌ها و آثار این مجموعه نمود پیدا کرد؟

این فرم‌ها به طور مشخص و واضح در یک مقطع زمانی بروز کرد که من روش‌ها و تکنیک‌ها و متریال‌های گذشته را کنار گذاشته بودم و شروع به مطالعه و کنکاش در شکل و خط بوسیله روش‌های اتوماتیسم شدم. این فرم‌ها در آن‌جا خودشان را نشان دادند. و هم‌چنان ادامه این مطالعه را در فرم و عناصر بصری دارم. اما تاکیدی بر فرم به عنوان یک فرمالیسم ندارم. بلکه از آن استفاده می‌کنم برای رساندن مفهوم که در این مجموعه تمرکزم بیش‌تر بر فرم‌های اولیه و باستانی است که مبنای اشتراک ما با انسان‌های دیگر و با همه‌ی موجودات است و یادآوری کلیت انسان و ظرفیت‌های فراموش شده او.


*ضرب‌آهنگ آثار این مجموعه را ناشی از چه منبعی می‌دانید؟

ریتم‌های طبیعی یکی از بهانه‌های ارتباط عمیق من با طبیعت است. ریتم طبیعت منجر به معنادار شدن پدیده‌ها می‌شود. اساس مشترک دو لحظه و حتی دو بدن است. هر نوع بی نظمی را به یک توالی معنادار تبدیل می‌کند، برای من احساس یکی شدن با هستی را دارد.

x